معنی از غلامان محمودغزنوی

لغت نامه دهخدا

غلامان

غلامان. [غ ُ] (اِخ) دهی است از دهستان ویسیان بخش ویسیان شهرستان خرم آباد که در 13هزارگزی باختر ماسور، کنار باخترشوسه ٔ خرم آباد به اندیشمک قرار دارد کوهستانی و معتدل است. سکنه ٔ آن 250 تن شیعه اند و به زبان لری و فارسی سخن میگویند. آب آن از چشمه ها تأمین میشود. محصول آن غلات، حبوبات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه اتومبیل رو دارد. ساکنین آن از طایفه ٔ ویس کرم می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)

غلامان. [غ ُ] (اِخ) دهی است از دهستان جرکلان بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد که در 52هزارگزی شمال مانه سر راه شوسه ٔ بجنورد به حصارچه قرار داد، کوهستانی و معتدل است. سکنه ٔ آن 705 تن شیعه اند و به زبان کردی، فارسی سخن میگویند. آب آن از چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات و بنشن است. شغل اهالی زراعت، مالداری، قالیچه و گلیم بافی است. راه اتومبیل رو دارد. و دارای دبستان و کلانتری مرز و پاسگاه ژاندارمری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).


خایه ٔ غلامان

خایه ٔ غلامان. [ی َ / ی ِ ی ِ غ ُ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) (آنندراج). انگور است. (غیاث اللغات). نوعی از انگور سیاه و بزرگ است:
چون بدیدم که مفت می خواهد
گفتمش خایه ٔ غلامان است.
داهکی (از آنندراج).
همسایه ٔ تو سیاه کامان گردند
منت کش پخته ٔ تو خامان گردند
گر داهی نفس تو بخواهد انگور
رزها همه خایه ٔ غلامان گردند.
میرالهی همدانی (از آنندراج).
|| آلو سیاه. (ناظم الاطباء).


کار غلامان

کار غلامان. [رِ غ ُ] (ترکیب اضافی، اِ مرکب) کنایه از کار خوب، چه اغنیای ایران غلامان را بیشتر بکسب فنون مثل حدادی و نجاری و زرگری و نقاشی و مانندآن مشغول دارند و در هر فن یک فنه سازند از این رو کار خوب را کار غلامان گویند. (آنندراج):
آن بی جوهر که جهل سامان باشد
مشکل طرف شسته کلامان باشد
سروِ آزاد در چمن تیغ کشید
گل گفت که این کار غلامان باشد.
شرف الدین پیام (ازآنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

محمودی

(صفت) منسوب به محمود (مطلقا)، منسوب به سلطان محمودغزنوی: غلامان محمودی، (اسم) سکه ای بود نقره.

معادل ابجد

از غلامان محمودغزنوی

2301

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری